بدون عنوان
به نام خداي هستي بخش نميدونم چرا انقدر كم برام فرصت پيش مياد تا بيام و ازت بنويسم نميدونم واسه كوتاهي روزاي زمستونه يا كوتاهي عمر ما . انقدر اين 24 ساعت زود ميگذره كه هميشه كلي كار برام ميمونه و ميگم باشه 5شنبه جمعه اما اون روزها هم كارهاي خودشو داره و چشم به هم ميزني مياد و ميره خلاصه برات بگم كه امسال هم تاسو عا و عاشورا رشت بوديم پيش پدر جون و مادرجون و خاله و دايي ها و عمه . ديگه اينكه اسمت رو تو كلاس موسيقي كودكان نوشتيم و از همون جلسات اول معلوم شد كه استعدادت تو موسيقي خوبه و مربيتون تو رو براي همكلاسيهات مثال زد كه با اينكه دو جلسه است اومده هرچي ميگم ياد ميگيره و خوشحالم كه استعدادت رو پيدا كردي و اميدوارم بتوني ادامه اش بد...
نویسنده :
ماماني
8:25
بدون عنوان
پس از عمـری شکیبـــایی شــده اکنـــون تماشــایی هـــوای این دل زهـــــرایی می روم به خــــاطـــر دلـم می روم به سوی حاصــلم می روم ولی شکسته بالم خـــداحــافـــظ ستــــاره هــــــای شـب خـــداحـــــافـــظ زمیــــن و تـــاب و تــب خداحافظ دل کبود زینب خداحافظ همه خرابه ها خداحافظ سرشک بیصدا خداحافظ که جان رسیده بر لب ...
نویسنده :
ماماني
8:31